سیزده

من خود آن سیزده ام!

سیزده

من خود آن سیزده ام!

۱۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

روزهایی که گذشته اند کمی رفتارم تغییر کرده است.

مدتیست احترام گذاشتن را بیشتر از قبل آموخته ام.

احترام گذاشتن به خواسته ها و عقاید آنانی که دوستشان دارم، دوستم دارند...

زندگی زیباتر شده است . . .

سرنوشت دوستت دارم ، تو هم مرا دوست بدار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۳۹
حمید بهرامی

خدایا ...

هیچگاه از تو نخواهم خواست که به بلا و امتحان و مصایب دچارم نسازی ؛

خونم که از دیگران رنگین تر نیست ...

ولی از تو میخواهم که صبر و توانش را به من عطا کنی و باز هم در کنارم بمانی ...

از یاد نمی برم که :

همیشه توجه اطرافیان به ما ، در زمان بیماری بیشتر از زمان صحت ماست ...

تو که جای خود داری ...

----------------

دیگر نامش  بلا نیست ،

نامش عطا ست ...

توجه ات را که بیشتر کند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۳۴
حمید بهرامی

مدتیست در هنگام خواب های ظهرم رویاهای شیرینی را میبینم ،

رویاهایی که هر آدمی را میتواند خوشبخت و خوشحال نگه دارد ،

مخصوصا رویای شیرین امروزم... 

خیلی چسبید...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۴۱
حمید بهرامی

رسم " خوب " ها همین است

حرف آمدنشان شادت می کند

و ماندنشان...

با دلت چنان می کند

که هنوز نرفته...

دلتنگشان می شوی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۵۱
حمید بهرامی

"من" وقتی توی دعاهای یکی باشم

می فهمم که "او" خیلی دوستم دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۱۵
حمید بهرامی

از همینجا از برخی مسئولین آموزش و پرورش تشکر شدید میکنم که باعث شدن من امسال دانشجو نشم :)

الحق جایگاهی که دارید شایستتونه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۳۷
حمید بهرامی

مسافِرِ زمین

مقصد ، خدا....

به همین زودی ها !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۳۸
حمید بهرامی

بهترین راه خودکشی اینه که :

========

از رحمت واسعه خدا نا امید بشیم ؛

به یک در بسته خیره بشیم و از یه عالمه درهای باز غافل بمونیم ...

نتونیم کسی یا چیزی ببخشیم ...

دست نیاز بسوی خالق بی همتا دراز نکنیم ...

ظلم کنیم ...

قدر نشناس باشیم ...

فرصتهامون رو بکشیم ...

شکم هامون رو از مال حرام پر کنیم ...

دروغ بگیم ، غیبت کنیم و تهمت بزنیم ...

بین عشق و نفرت ؛ نفرت رو انتخاب کنیم؛

با خانواده و دوستان قطع رابطه کنیم؛

مشورت نکنیم و در مواقع نیاز از کسی کمک نخوایم ...

کتاب نخونیم ...

تعقل و تفکر نکنیم ...

دیده ی عبرت بین نداشته باشیم ...

هدف والایی در زندگی نداشته باشیم ...

مال دنیا بشیم ...

به افکار منفی اجازه جولان در مغزمون بدیم ...

از یک کاه، تو ذهنمون کوه بسازیم ...

خودمون رو دست کم بگیریم ...

به توانایی هامون ایمان نداشته باشیم ...

هزار دلیل شاد بودن رو، قربانی یک یا چند دلیل غمگین بودن کنیم ؛

اعتماد بنفس و عزت نفس نداشته باشیم ...

نخندیم !

....

اگر هرکدوم از موارد بالا رو مرتکب بشیم درواقع خودمون رو کشتیم  ... بله گاهی هنوز داغیم و خبر نداریم  ... 

و بزرگی چه زیبا گفته که : بعضی آدمها در بیست سالگی میمیرن ولی تا هفتاد سالگی به خاک سپرده نمیشن ...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۵۱
حمید بهرامی

به قولی اومدیم دستشو درست کنیم،زدیم پاشو هم شکوندیم!

بعد از بوجود اومدن یه سری اتفاقات ناخواسته و طی یک فعل و انفعالات و مراجعه به دکتر ، الان تقریبا خواب تنظیم شده، ولی بجاش اشتها کاملا کور شده ، به طوری که 3 روزه ناهار و صبحانه نخوردم و فقط شام بوده و بس (اونم به زور مادر) ، یعنی به هیچ وجه هیچ میلی به خوراک ندارم، یحتمل همینطور پیش بره وزنم برسه به 55 کیلو :دی 

الان زندگی شده خواب ، کار ... یا خوابم یا مشغول کار... 

متاسفانه این روزگار لعنتی هم به کندی هر چه تمام تر داره میگذره...

خدایا ، عاقبت هممون رو ختم بخیر بگردان...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۲۵
حمید بهرامی

می شود با همین دل خوشی های ساده زندگی ها، کرد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۳۰
حمید بهرامی