سیزده

من خود آن سیزده ام!

سیزده

من خود آن سیزده ام!

دستانم شاید، اما دلم نمی رود به نوشتن؛

این کلمات به هم دوخته شده، کجا؛

احساساتِ من کجا؛

این بار، نخوانده مرا بفهم ...!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۲ ، ۲۲:۲۶
حمید بهرامی

تو قول بده با همین بهار خواهی آمد؛

من هر روز خانه ی دلم را؛

تکان خواهم داد ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۲ ، ۱۶:۱۵
حمید بهرامی

ﺭﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻧﺒﺴﺘﻦ ﺍﺳﺖ؛

ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ؛

ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﻌﻠﻖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۲ ، ۲۳:۳۰
حمید بهرامی

اگر مرگ حق تمامی ادمهاست،
کاش خوشبختی هم حقشان بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۲۳:۰۲
حمید بهرامی

گاهی برای ادامه دادن...

احتیاج داری کسی زیر بازوانت را بگیرد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۱۴:۴۷
حمید بهرامی
باد

ورق های شعرم را با خود برد

فردا

تمام شهر عاشقت میشوند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۲۳:۵۳
حمید بهرامی

گاهی گم میشوم در میان آنچه که هست...

و آنچه که باید دنیایم را گاه گاه گم میکنم نمیدانم دقیقا به کجا تعلق دارم.

دنیای من...

بی جهت این سو و آن سو کشیده میشود...

و من سر درگمی را تجربه میکنم نمیدانم که کوتاهی از من است یا از زندگی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۲ ، ۲۱:۳۷
حمید بهرامی

بی تو بودن از هر طرف هم که بیاید بوی با تو بودن می دهد،

فقط همین روزها اولین باران که سلام کرد،

از آن طرف خطهای شفاهی،

یادم را صدا بزن تا قصه من و تو و خدا ... را برایت تعریف کنم،

زیاده حرفی نیست:حال ما خوب است اما تو باور مکن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۲ ، ۲۱:۳۹
حمید بهرامی

بانو

مشکلم را برطرف ساز.

قول مید‌هم به پابوست بیایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۲ ، ۱۱:۱۶
حمید بهرامی

با تو

هیچ کوچه ای بن بست نیست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۲ ، ۱۴:۴۱
حمید بهرامی