شروع جنگ با کنکور!

از امشب شروع میشه،

یک جنگ تمام عیار 

یک جنگ بین من و کنکور 94!

در کنارش خیلی از علاقه ها کنار میره ،

خیلی رفاقت ها هم کمرنگ ، پیشاپیش شرمنده همه هستم ...

امیدوارم نتیجش بشه موفقیت در رشته مورد نظر...

خدایا به امید تو...

بزرگداشت حافظ

امروز روز بزرگداشت حافظ است و حیف دونستم از ایشون یادی نشه و در این روز شعری از این بزرگوار رو قرار ندم.

هـــر آن کــــه جانب اهـــل خدا نگــه دارد
خـــداش در همـــه حـــال از بلا نگــــــه دارد
حــدیث دوست نگــویم مگر به حضــرت دوست
کــــــــه آشنــــا سـخـــــن آشنــــا نگـــــــه دارد...

حافظ

خواستن

یک وقت هایی هم هست

که تمام آرزوی زندگی ات می شود

این که کسی که دوستش داری چیزی از تو بخواهد...

عطر نفس‌هایت...

همین که قاصدکی را فوت کنی

تا

عطر نفسهایت را با خود بیاورد

برای دلم کافیست...

لبخندت

لبخند تو به‌من یعنی لبخند کلّ دنیا به‌من...

پس لبخند بزن دنیای من...

قرار!

با خود قراری گذاشته ام...

مانده فقط دو روز دیگر...

این را اینجا نوشتم‌ام که فراموشم نشود.

خاطره‌ای از آشپزی من!

الان حدودا 10 سالی میشه که آشپزی رو کم و بیش بلدم . 

یعنی اگر تو خونه تنها باشم و مادر هم مسافرت باشه و وقت کافی هم داشته باشم ، برای خودم غذایی دست و پا میکنم.

یه بار یادمه خواستم کوکو سیب زمینی درست کنم ، از بس گرسنه بودم خواستم کار رو زود زود انجام بدم . 

خلاصه اینکه 3 تا سیب زمینی گذاشتم و پیاز و تخم مرغ و نمک و ... رو هم اضاف کردم و خواستم با دستم قالب (:دی) سیب زمینی رو در بیارم بزارم تو روغن ، معمولا با همون تعداد سیب زمینی مادرم 15-20 تا کوکو درست میکنه باهاش ، من نمیدونم چطور سبک و سنگین کرده بودم که 4 تا بیشتر در نیومد :دی 

پشت و روش سرخ شد و تمام ، نشستیم برای خوردن ، روی کوکو سرخ و خوشمزه بودا ، اما وسطاشو وقتی میخوردم احساس میکردم سیب زمینی کاملا خامه :D 

اینم یه عکس از اولین باری که ماکارونی درست کردم ، ناگفته نمونه حسابی هم خوشمزه شده بود!

زخم‌های کُهنه

امان از روزی که زخم‌های کُهنه سر باز کنند...

شب به یاد موندنی

امشب رو تا آخر عمر قطعا فراموش نمیکنم .

چون دوست خوبم محمدعلی هم نامزدی کرد به امید خدا...

خوشبخت بشن

کسی چه می‌داند!

کسی چه می داند

شاید همین "دوستت دارم" های ساده ی هر شبم

 یک روزی به دردم بخورد!!!