سیزده

من خود آن سیزده ام!

سیزده

من خود آن سیزده ام!

سلام حمید، خوبی؟

چیه این روزا کارت گیره پیش خدا؟ 

فقط اینروزا بوده یا همیشه؟

آها وقتی مشکلی برات پیش میاد یاد خدا میفتی!

اینایی که داره سرت میاد بی حکمت نیستا! بگرد ببین کجا خطا داشتی!

امروز خدا خواست آزمایشش رو شروع کنه، چرا جا خوردی؟ قول بده بنده خوبی باشی خودش حلش میکنه...

از پسش بر میایی ، من مطمئنم ، خیلی زود پشت سر میزاریش...

اگرم نشد ، بی حکمت نیست  ، اگر هم فرصت شد ، شکرش کن...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۴۵
حمید بهرامی

دروغ بد است ، و بدتر آنست که خودمان دروغهایمان را باور کنیم .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۰۶
حمید بهرامی

اینروزها دلتنگیم برای دوران کودکی و نوجوانیم یعنی بین سال هال 74 تا 85 ! به شدت زیاد شده است ، وقتی فکرش را میکنم گاهی با لبخند و گاهی هم با ناراحتی روبرو میشوم. این مدت خیلی دلتنگ گذشته ام شده ام ، 

دلتنگ هر شب مدرسه حسنی رفتنمان و بازی فوتبال کردنامن

دلتنگ شب تا صبح نشستن و با پسرخاله های پلی استیشن بازی کردن

دلتنگ بازی های محلی مثل دار کِلِ و دارتیپا و کارتِ و مایه بازی با بچه های فامیل و هم محله ای ها...

دلتنگ طنز 77 ، طنز نقطه چین...

دلتنگ ظهرها از خانه جیم زدن و به سمت استخر رفتن با دوستان

دلتنگ آن دوچرخه 20 بنفش و سبز رنگ

دلتنگ آن باران های واقعا سیل آسا! یک بار موقع عروسی پسرخاله ام آنقدر باران آمده بود که کل کوچه های محل را آب ورداشته بود و ما سوار بر یک کنده نخل و همراه با جریان آب از این کوچه به آن کوچه میرفتیم...

دلتنگ صبح ساعت 4-5 بلند شدن و مشق نوشتن و درس خواندن

دلتنگ 6 سال جر و دعوا و قهر و آشتی من و محمدعلی!

دلتنگ هر شب ماه رمضان حسینیه اعظم رفتنمان جهت ختم قرآن با دوستان

دلتنگ زمستان و بخاری علائدین و خواب خوش در کنار آن

و خیلی از دلتنگی های دیگر...

امیدوارم یک روز بتوانم همینجا از آینده‌ و خوشی هایش بنویسم...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۴۰
حمید بهرامی

همین هفته پیش شیراز بودم پیش دکتر!

آقای دکتر فرمودند آرزوهات رو بهم بگو!

حالا خیلی هاش که بماند خوب نیست شما بدونید :D

اما یکیش این بود که بهش گفتم: یکی از آرزوهام اینه که سحر خیز باشم ، یعنی شب ساعت 11 خوابِ خواب باشم و صبح ساعت 5-6 هم بیدارِ بیدار... 

گفت به آرزوت میرسونمت!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۴۷
حمید بهرامی

 انسان شهید نمی‌شود مگر آنکه قبل از شهادت , کامل شده باشد.

خوشا به حال همه‌ی آنانی که کامل رفتند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۲۶
حمید بهرامی

نمیدونم دلیلش چیه ،

ولی یه مدتیه اصلا شادابی گذشته رو ندارم ،

ینی میخوام داشته باشم ، ولی هیچ نمونه تو کتم نمیره.

واس خودش نعمتی بود.

خدایا نکنه برای همیشه ازم بگیریش...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۳۹
حمید بهرامی

ما مـعـتـقـدیـم که عشق سرخواهد زد     بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
ســوگــند به هــر چــهار آیــه نــور 
   
 ســوگــند به زخمهای ســر شــار غــرور
آخرشــب ســرد ما سـحــر می گردد 
   
 آشــوب جــهان فتنه ســر مــی گردد
چشمان زمین ز عشق تر می گردد 
   
 مـهدی به مـیان شــیــعه بر مـی گردد
تفسیر بـلـند ذوالـفـقار اسـت این مرد 
   
 انگار بهار در بــهــار اســت ایـن مرد
با تیغ حــسیــن در نیام آمده است 
   
 انــگــار علــی به انــــتقام آمــده اســت
ای ســیــد سـبـز پــوش مـن یـا مــولا 
   
 ای مـــرد علــم به دوش من یا مــولا
برگـرد هـنوز بــی قــرارت هستند 
   
 یک عـده عجــب در انــتــظــارت هسـتند
آن مرد که بوی ســبز باران می داد 
   
 آن پـیـر که روح بر جـمـاران مــی داد
مـی گـفت که عاقـبت کسی می آید 
   
 از نسـل علـی دادرسـی مــی آیــد
امــا تو نــیامـدی بــهارانـم رفــت 
   
 افـســوس دگــر پــیــر جــمــارانــم رفــت
طفلان نجیب بیشه ها شیر شدند 
   
 مــردان غــریب جـتبــهه ها پــیــر شدند
یک عـده به ذکر توبه تطـهیـر شـدنـد 
   
 یـک عـده ز دوریـت زمـین گـیر شـدند
برگـرد کــه بر بــهارمــان می خـنـدنـد 
   
 یک عده به انتــــظـارمان مــی خندند
دستان سیاهی که به خون آلوده است 
   
 گویند که انتظارتان بیهوده است
افسوس کسـی نیست بیا داد برس 
   
 ای صاحـب ذوالفقار به ـفریاد بـرس
امـواج دلـت آبی دریای غـریب 
   
 غـربت کـــده ات کـجـاســت مولای غــریــب
ـــغربت کـــده ای که بوی دریا دارد 
   
 صـــد خـــاطـره از غربــت زهــــرا دارد
برگرد علی چشم به راه است هنوز 
   
 اسرار دلش در دل چاه اسـت هنوز
آن چــاه پــراز ســتــاره را پــیــدا کــن 
   
 آن ســیــنه پاره پاره را پــیــدا کــــن
برگــرد که بر بــهارمان می خــندنــد 
    
یک عـــده به انتــظارمــان مــی خندند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۳۴
حمید بهرامی

زندگی زیباست 

اکثرا خودمان باعث بوجود آمدن نازیبایی ها میشویم

چون خدا زیبایی ها رو دوس داره زندگی زیباست...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۳۳
حمید بهرامی

همیشه به آشنایان،دوستان،عزیزانتون فرصت بدید .

اگر راهی رو نادرست میرن بگید ، اگر باز راه رو رفتن اشکال نداره ، فرصت بدید .

اما اگر بازم راه اشتباهی رو در پیش گرفتن بعد فرصت های فراوان دیگه نباید دریغ کرد.

میتونید فرصت رو ازشون بگیرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۳۳
حمید بهرامی

ترسم از روزیست که احترام ها زیر پا گذاشته شود و لگدمان شوند.

آن هم از جانب یک کوچکتر،

ناراحتم.

من که هیچ ، لااقل احترام بقیه را نگه دارید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۰
حمید بهرامی